- سپر افکندن
- انداختن سپر بر زمین، هزیمت کردن گریختن، عاجز شدن، تسلیم شدن، یا سپر افکندن بر آب. زبون شدن فروتنی کردن
معنی سپر افکندن - جستجوی لغت در جدول جو
- سپر افکندن ((~. اَ کَ دَ))
- تسلیم شدن
![تصویری از سپر افکندن](https://jadvaljoo.ir/WordCard/mon/0/0/1/8/0/mon-0018000.jpg)
پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما
پرتاب کردن تیر بوسیله کمان تفنگ و غیره، طعنه زدن، دعای بد کردن نفرین کردن
![تصویری از پس افکندن](https://jadvaljoo.ir/WordCard/amd/0/0/3/2/4/amd-0032414.jpg)
پس انداختن، به وجود آوردن بچه، به دنیا آوردن، عقب انداختن، پس انداز کردن
![تصویری از پی افکندن](https://jadvaljoo.ir/WordCard/amd/0/0/4/3/3/amd-0043383.jpg)
بنیاد نهادن، شالودۀ عمارتی را ریختن، بنیاد ساختمان گذاشتن، بنا کردن، تاسیس کردن، برای مثال پی افکندم از نظم کاخی بلند / که از باد و باران نیابد گزند (فردوسی۲ - ۱۲۸۵)